«شهر و سینما در ایران» عنوان کتابی است که به کوشش بهارک محمودی در انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است. ساختار رؤیا و تخیلی که فیلم برای ما ایجاد میکند امری زبانی است و مفهوم بازنمایی همینجا برای ما اهمیت مییابد. ویتگنشتاین در تحقیقات فلسفی به شکل استعاری از مفهوم شهر برای توضیح بازی زبانی استفاده میکند. او میگوید زبان مانند شهری است که پیوسته بر آن افزوده میشود. همچنان که بخشها و نواحی جدید بر حومهی قدیم شهر اضافه میشود، لایههای مختلف زبان نیز از پی هم میآیند. این چنین میتوان شهر را مانند زبان لایهلایه فرض کرد که همواره چیزی بدان اضافه و بخشی از آن حذف میشود.
بنابراین سخن گفتن از شهر همیشه آن چیزی نیست که پیش از این بوده است، زیرا دائماً از نقشه میگریزد و تغییر شکل میدهد. بنابراین همانند زبان میتوان به مطالعهی در زمانی و بر زمانی آن پرداخت، لایههای مختلف زمانی آن را دید و لایههای مختلف مکانی و جغرافیای آن را وارسی کرد و درست همینجاست که سینما به کار میآید، زیرا سینما میتواند لایههای مختلف تاریخی و جغرافیایی شهر را به تصویر درآورد. سینما میتواند وجوهی از شهر را به نمایش درآورد و چشم بر وجوهی دیگر ببندد. حال سؤال این است که سینما چه نمایی از شهر را به نمایش گذاشته و از تصویر چه لایههایی غفلت کرده است؟ آیا سینما چیزی بر معنا و جغرافیای شهرها میافزاید یا آنها را همانگونه که هستند یا حتی کمتر از آنچه هستند بازمینمایاند؟
شهرهای سینمایی چگونه شهرهاییاند؟ چه نسبتی میان خاطرات و خیالات ما در باب شهر و سینما وجود دارد؟ واقعیت این است که شهری که توسط سینما بازنمایی میشود ضمن آنکه میان خاطره و خود پیوند ایجاد میکند شهر را از طریق دیگری بسط میدهد که گویی بخشهایی از شهر از نو خلق میشوند و بخشهایی دیگر از خاطرهی ما پاک میشوند. حال وقتی که از سینما و شهر حرف میزنیم منظورمان هر دوی این ابعاد است؛ شهری که سینما را ممکن کرده و سینمایی که شهر را توسعه میدهد. چه محلات و نقاطی از شهر که ابتدا سینما آن را کشف کرده و سپس جایگاهی میشوند برای رجوع مردم و چه مکانهایی که سینما برای نشان دادن شهر به ناچار بدانها رجوع میکند.
حال سؤال این است که چگونه باید در باب چنین نشانههایی از شهر در سینما تحقیق کنیم؟ نشانههایی همچون برج آزادی یا برج میلاد و پل طبیعت یا آن تصویر عمیق از بخشی از شهر که تولید خاطره میکند؟ چه رابطهای میتوان میان شهر و زندگی روزمره و سینما برقرار کرد؟ آیا نوعی نگاه نخبهگرایانه بر بازنمایی شهر حاکم است یا نگاهی معمولی و مبتنی بر زندگی روزمره؟ آیا سینماگران در پی ارسال پیامی عامدانه و به اصطلاح روشنگرانه در ارتباط با شهر هستند یا اینکه شهر خود را غیرمستقیم از خلال فیلم آشکار میکنند و ابعاد معمولی زندگی را بازمیتابانند؟
کتاب حاضر مجموعهای است شامل پنج نوشته که به قلم پنج نویسندهی مختلف نگاشته شده است. هریک از نویسندگان تلاش کردهاند تا از دریچهای تازه و مغفولمانده رابطهی میان شهر و سینما در ایران را مورد مطالعه قرار دهند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.